از جلوی پارک خونمون رد میشدم
دیدم یه دختــــــر خارجی دپرس داره عکس میگیره
رفتم جلو بهش گفــــــــتم : can u speak english?!
انگار دنیارو بهش داده بودن
با کلی شوق و ذوق گفت : Yeeeeees ,I caaaaaan!!!!!!
زدم رو شونــــــش گفتم :
" sorry , I can't ...
=))
تگ » <-TagName->
تو روحِ هر معلمی که گفت یه آب بزن صورتت برگرد، الان خیلی مثلن خواستی منو درک کنی که خسته ام؟ خیلی کولی الان؟ دیوث؟!! عمه ی گرامیت رو دوس نداری ؟کصافط :|
تگ » <-TagName->یه زمانی یکی از فانتزیام این بود دکتر بشم. بعد سر عمل جراحی وقتی به پسر دستیارم هی میگم پنس, چاقو، تیغ و اینا... ی دفعه وسطش بگم مااااچ! ببینم چیکار میکنه! :))
تگ » <-TagName->